مهربدمهربد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

مهربد، موهبت الهی

بی همتای من تولدت مبارک

نازنینم  تولد یکسالگی شما با چند روز تاخیر در تاریخ 92/8/2 و در روز عید غدیر برگزار شد یه  تولد زنبوری که خیلی ها تو تدارکش به من کمک کردند با تشکر ویژه از :  بابا مهران ،مامان صدیق  و دایی احمد  که تقریبا همه خریدهای تولد رو انجام دادند، دایی عباس و زندایی  به خاطر جوراب های زنبوری و زهرا جون که همگی در برگزاری تولد خیلی خیلی به من کمک کردند . وبا سپاس از   پدر جون و مامانی و عمه ها و عمو مزدا  که روز تولد شما مهمون شون بودی تا من بتونم به کارها برسم . و البته یک تشکر کلی از همه بابت شرکت در مراسم . و این هم عکسهای  شیرین ترین زنبور دنیا در ادامه مطلب       ...
18 دی 1392

یلدای 92

بهترینم امسال دومین یلدا با حضور شیرین توست که خانه دایی عباس دعوت بودیم زندایی جون کلی زحمت کشیده بود و میز خیلی قشنگی چیده بود.   ادامه عکسها در ادامه مطلب ادامه مطلب   ...
30 آذر 1392

مهربد و مارتیا جون

این هم از مهمان ویژه آقا مهربد ، مارتیا جون که خیلی شیرین و دوست داشتنیه و کلی با هم بازی کردین . مارتیا جون به همرا مامان الی و بابا جونش 29 آذر مهمون ما بودند و یه کفش و سوئی شرت خیلی خوشگل برای شما کادو اوردند ممنون خاله الی مهربون ...
29 آذر 1392

مادرانه

پسرکم امروز تولد یک سالگی توست روزی که پارسال در همین موقع به نظرم خیلی دور می آمد. ولی حالا حتی به یاد آوردن خیلی از خاطرات روزهای اول برایم مشکل است نوزادی با صورت پف آلود ,اولین چیز و البته زیبا ترین لحظه ای که به یادم می آید لحظه ای است که شما رو روی سینه ام گذاشتن و تو عزیز دلم با اون چشمهای مشکی و زیبا و با تعجب زیاد من رو نگاه میکردی شاید مادر بودن سخت ترین شغلی است که من و همه مادرها عاشقانه انجامش می دهیم تولد تو یعنی تکامل من, عزیزم وجود تو خیلی از توانایی هایم رو به من اثبات کرد . بهترین قسمت سال اول زندگی تو ........ همه چیز بود نمی دونم باید چه جوری بگم  بهترین قسمت سال اول زندگی تو .....  اولین لحظه ای که بابایی...
20 مهر 1392

سیسمونی پسرخاله

پسرک نازم امسال دومین بار بود که ما به شاهرود رفتیم برای بردن سیسمونی پسمل خاله سارا .شما وباران جون حسابی آتیش سوزوندین و کلی از وسایل نی نی رو افتتاح کردین .امیدوارم پسرخاله صحیح و سلامت به دنیا بیاد و شما دوستان خوبی برای هم بشین. و اما عکسها در ادامه مطلب ...
4 مهر 1392

سفر به گرگان

پسرک مارکوپولوی من این روزها همش در سفر؛ و این بار سفر به خونه عمه مرجان جون برای تولد دختر عمه عزیز و مهربون هستی جون ، خونه عمه خیلی خوش گذشت و شما کلی همبازی داشتی .و در اخر هم عمه جون به مناسبت اولین ورود شما به خونشون یک انگشتر زیبا به مامان کادو داد . بقیه عکسها در ادامه مطلب ... ...
4 مهر 1392

سفر به شوییل 2

عزیز دلم امسال تابستون 2 بار رفتیم شوییل جاییکه مطمئنم وقتی بزرگ بشی خیلی دوستش داری . مامانی زحمت کشید و برای شما آش دندونی پخت به امید اینکه راحتتر دندان در بیاری . و اما عکسها در ادامه مطلب... ...
4 مهر 1392